ساچلارينا بنزتميشم گئجه مي
گل اوزاق گزمه يانيما سئوگيليم
دوداغيندا ايتيرميشم سؤزومو
گولوشونله جانيمي آل سئوگيليم
شبم را به گيسويت تشبيه كردم
دور نرو بيا پيشم سوگليم
در لبهايت حرفم را گم كرده ام
با خنده ات جانم را بگير سوگليم
گؤزلرينه باخماسام
گؤز نه ييمه گرك دير
آديني چكمز اولسام
ديل نه ييمه گرك دير
سؤز نه ييمه گرك دير
سه سيني ائشيتمز اولسام
ياخشي دير بو دنيادا تك اولسام
به چشمانت نگاه نكنم
چشم به چه دردم مي خورد
اسمت را بر زبان نياورم
زبان به چه دردم مي خورد
لغت به چه دردم مي خورد
صدايت را نشنوم
بهتر است كه در دنيا تك و تنها باشم
درديمي دريايه دديم درياي عمان آغلادي.
قبردن باش قوزادي بيچاره لقمان آغلادي.
دردم را به دريا گفتم درياي عمان به حالم گريه كرد.
لقمان از قبر سر براورد و به حالم گريه كرد.
محبت بير بلا شي دور
گيريفتار اولميان بيلمز
زيميستان گورمين بولبول
بهارين قدريني بيلمز
محبت يك درد عظيم هست
اوني كه گرفتار محبت نشده درك نمي كنه
بلبلي كه زمستون نديده
قدر بهارو نمي دونه
فقط با يك نگاه تو
اوچاردي غصه لر مندن
تو را بس منتظر ماندم
غصه ها دور مي شد از من (پرواز مي كرد)
زماني كه پاييز قله فرا برسه
زماني كه خوشه هاي زرد گندم پژمرده شه
واسه يارم خاستگار مي فرستم
زماني كه پونزده سالش تموم شه(هي واي)
عزيزم زماني كه گل در دستم هست
زماني كه براي زلف ها دنبال سنبلم
زماني كه به دستم گل بگيرم
عاشق آدين شيرين دي
فرهاد دوستو شيرين دي
دوست دان دوستا گلن پاي
بئچه بالدان شيرين دي
اي عاشق اسمت شيرين است
دوست فرهاد شيرين است
هديه اي كه از دوست مي رسد
از عسل تازه شيرين است
قيزيل گولم در مني
مخمل اوسته سر مني
الله اوزي شاهدي
چوخ ايسترم من سني
گل قرمزم منو بچين
روي مخمل پهنم كن
خدا خودش شاهده
كه من تورو خيلي مي خوام
ياخچليق يرده قالماز
دوست دوستي آتماز
محبت پير شدني نيست
عشق كم شدني نيست
دوست از دوست جدا نميشه
نيكي بي پاسخ نمي مونه
دوست واقعا دوستشو رها نمي نه
اگر بيز ايكيميز ده ياپراق اولساق پاييز فصلينده من سنن تئز يئره دوشه جاغام تا سن دوشنده سني اوز قوجاغيما آليم .
اگر هر دوي ما برگ باشيم با رسيدن پاييز من زودتر از تو خواهم افتا تا زماني كه تو مي افتي تو را به آغوش كشم
گوزلرين دي مني سنه باغلايان
گوزلرين دي گيزلي گيزلي آغلايان
گوزلرين دي يورگيمي داغلايان
مني منن آلان چالان گوزلرين
چشمان تو هست كه مرا وابسته به تو كرده
چشمانت هست كه پنهاني در حال گريه است
چشمانت هست كهقلبم را پاره مي كند
چشمانت هست كه مرا از خود بي خود كرده
دنيا دا منيم تك گوزليم يار سون الماز
ثابت الرم قدروي منجك بيلن الماز
باخما كي جوان سان سنه قيمت وروب عالم
بير گون قوجالارسان سني هيچ دينديرن الماز
تو دنيا مثل من كسي عاشق يار پيدا نمي شه
برايت ثابت مي كنم كه كسي قدر تورا به اندازه من نمي داند
چون جواني طبيعت براي تو ارزش نهاده
روزي مي رسد كه پير ميشوي و بي كس
هيچگاه ستاره مانند ماه نمي شه