قارقارئشئخ

قارقارئشئخ

ايشغوزها ( ايسكيت ها-سكاها )

+0 به یه ن

بؤلوم : تاريخ آذربايجان

يكي از اقوام باستاني ترك كه در سده هاي 7-8 قبل از ميلاد بتدريج به آذربايجان كوچ كرده و در بين خلقهاي قوتتي،سابير، توروك، آذ و ... در ماننا و ماد مركزي سكونت گزيدند، ايشغوز ها ميباشند. طبق منابع چيني ، ايشغوز ها در حوالي 10-13 ق . م در كنار سرحدات چين در داخل اتحاديه قبيله اي"سيوننو" " Siynnu" زندگي ميكردند ودر 900 ق . م در تصرف پايتخت "چين چژوو" " Cin cejo" تركهاي هون را ياري كردند. آنها بعدها به قزاقستان امروزي كوچ كردند و در اوايل 700 ق . م از آنجا بدليل فشار "ايسه دونلار" به سمت غرب كوچ كردند. به نوشته "هرودت "، آنها از رودخانه "ايديل"، ولگا ، گذشته و سرزمين كيمئر ها را تصرف كردند. كيمئر ها مجبور شدند كه از طريق شمال درياي سياه و بعد اورارتو به آنادولو رفته ودرآنجا ساكن شوند.

تقريبا 30-40 سال بعد يعني اواخر 700 ق . م عده كثيري از ايشغوزها به رهبري "ايش پاكا" با هدفي مشخص آنجا را ترك كرده و از طريق دربند وارد آذربايجان شدند. هدف آنها تشكيل دولت در آنجا بود. لذا با دولت اورارتو كه قسمت اعظمي از سرزمينهاي شمال ارس را در اختيار داشت، وارد جنگ شده و در نزديكي گنجه "روساي دوم" شاه اورارتو را شكست دادند. بعد از ايجاد دولت ايشغوز در شمال آذربايجان، متوجه جنوب ارس شدند. البته قبرهاي ايشغوزي پيدا شده در "تپه حسنلي" نشانگر آن است كه شاخه هايي از ايشغوز ها از 1000 ق . م در ماننا زندگي ميكردند. اراضي شمال و غربي درياچه اورميه كه قبلا تحت حاكميت ارارتو بود، بدليل شكست اوارتوها از سارگون دوم در 714 ق . م از دست آنها خارج شده بود، لذا ايشغوز با در اختيار گرفتن اين اراضي، مرزهاي دولت خود را از كوههاي قفقاز تا جنوب درياچه اورميه بسط دادند و پايتخت خود را به نام "ساققيز، سقز" در جنوب درياچه اورميه بنا كردند. به دليل قرابت نژادي و زباني بين ايشغوزها و اهالي ماننا، و همچنين بدليل اينكه از صدها سال پيش گروههايي از ايشغوز ها در ماننا - ماد در بين ديگر خلقها زندگي ميكردند، هيچ درگيري بين ايشغوز هاي تازه وارد و ماننائي ها رخ نداد و آمدن ايشغوز ها همچون تزريق خون تازه اي در رگهاي مردم ماننا - ماد بود، چون باعث تقويت آنها در مقابل آشوريان شدند. ( منبع 1 ص 567 )

در اين زمان ماد مركزي زير سلطه آشور بود. بعد از اين تاريخ، ايشغوزها متحدأ با خلق ماننا - ماد ها بر عليه آشوري ها عمل ميكردند. عده اي از ايشغوزها بعدأ به ماد مركزي رفته و در حوالي اسدآباد و همدان ساكن شدند و در مخالفت هاي شاهان محلي ماد مركزي با آشوري ها آنان را ياري ميكردند. در قيامهاي مردم ماد - ماننا بر عليه اشغالگران آشوري در سالهاي 675-678 ق . م ايشغوز ها نيز فعالانه اشتراك داشتند. "اسرحدون " براي سركوبي قيام سراسري در ماد مركزي، بدانجا نيرو فرستاد، ولي موفقيت زيادي كسب نكرد.

در اين جنگها، "ايش پاكا" اولين شاه ايشغوز ها در سال 673 ق . م كشته شد. بعدأ "پارتاتوا" پسر "ايش پاكا" رهبري ايشغوزها را به عهده گرفت. آشوريان براي تضعيف دشمن، سعي درتفرقه اندازي در بين آنها ميكند و براي رهبران سه ايالت ماد مركزي و ايشغوز ها پيشنهاد صلح ميدهد. مادها به رهبري "خيشتريت" پيشنهاد آشوريان را رد ميكنند ولي شاه جوان و بي تجربه ايشغوزها گول آشوريان را خورده و با آنها صلح كرده و با آشوريان متحد ميشود. "اسرحدون" شاه آشور براي تحكيم اين اتحاد دختر خود را به عقد "پارتاتوا" در مي آورد. پارتاتوا علايق خود را با مادها كه براي آزادي ماد تلاش ميكردند قطع و با پدرزنش بر عليه آنان متفق شد. " پارتاتوا" با تشويق پدرزنش، "اسرحدون" شاه آشور همچنين به آنادولي حمله و تا فلسطين را فتح كرده و تمام قيامهايي را كه در آنجاها بر عليه آشور شكل گرفته بود سركوب كرد و با اين كارش دولت آشور را از گرفتاريهاي سختي كه دچار آن شده بود نجات داد.

"توقداميس، توختاميش" شاه تركان كئمر نيز در اين جنگها بدست مادييا كشته شد.

"پارتاتوا" بعدا به آذربايجان برگشته و در پايتخت ايشغوزها در "سقز،ساققيز" ساكن شد. بعد از مرگ او، پسرش "مادئي" (مادي ـ مادييا ) شاه ايشغوزها شد، او نيز به اتحاد با آشوريها ادامه داد. ( منبع 1 ص 568 )

هويت قومي ـ نژادي ايشغوزها

"ساكاها"، "ايشغوزها،ايش اغوزها"، "ايسكيت ها" يكي از بزرگترين و قدرتمندترين اقوام تركهاي باستاني بودند، كه در سرزمين وسيعي، از كناره هاي درياچه بايكال تا شمال درياي سياه زندگي ميكردند. محقق شهير ترك، محمود كاشغري در 1000سال پيش از آنها ياد كرده و آنها را يكي از قبايل 24 گانه تركان اوغوز معرفي كرده است. ( منبع 4 )

ايشغوزها براي اولين بار در اوايل قرن 7 ق . م به طور جدي، وارد صحنه سياسي شرق ميانه شدند. ايشغوزها، بعد از مهاجرت قبايل ترك "هيت" كه در حوالي هزاره دوم ق . م انجام گرفت، دومين گروه تأثير گذار در روندهاي اجتماعي - سياسي خاور نزديك بودند.

به قول "هرودت"، مهاجرت آنها به ماد مركزي و ماننا، به صورت مدني و با آرامش انجام گرفته، و در آنجا مورد استقبال سران ماد - ماننا قرار گرفتند، بطوري كه آنها فرزندان خود را، براي تربيت، پيش آنها گذاشتند تا زبان خالص ( تركي، تاكيد از من ) و تيراندازي را خوب ياد بگيرند. ( وكيلي،جلد 1، ص 66 ) لازم به ذكر است كه، اعيان و اشراف اعراب نيز در زمان امويان و عباسيان، فرزندان خود را، بخاطر يادگيري عربي خالص و رسم و سوم اصيل عربي، به دست قبايل باديه نشين عربي مي سپردند.

تا اوايل قرن بيستم، بدون استثناء در تمام متون تاريخي، از آنها به عنوان ترك ياد شده است و همه بر ترك بودن آنها عقيده داشتند. اما از اوايل قرن بيستم، براي اولين بار، عده اي به دلايل سياسي، در اروپا و روسيه، ادعاي هندواروپايي بودن آنها را مطرح كردند.


لذا امروزه در باره نژاد و ر زبان ايشغوز ها، دو نظريه وجود دارد:

1- عده اي قليل، بدون ارايه مدرك موثق تاريخي و فقط بخاطر منافع سياسي خود، آنها را هندو اروپايي و زبانشان را هندو ايراني مي پندارند.
2- عده اي كثير با استناد به آثار و مدارك محكم تاريخي، آنها را از اقوام آلتائيك و زبانشان را تركي باستان مي دانند.

نظريه اول: اين نظريه براي اولين بار در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20، يعني درست زماني كه اوروپائيان در تب آرياگري مي سوختند و شديدأ تلاش ميكرند كه يك هويت قديمي براي خود دست و پا كنند، تا پيشرفت هاي علمي - نظامي شان را با برتري نژادي خود توجيه كنند، مطرح شد. ولي آنها بزودي پي به اشتباهات مغرضانه خود بردند و دست از آن نظريه هاي دروغين برداشتند. ولي بعد ها پان فارسها در ايران و استالين در شوروي بدلايل سياسي، اين دغل بازي ها را دوباره شروع كردند. استالين به دليل سياست هاي ضد تركي روسها، كه تلاش ميكردند تا هويت تاريخي خلقهاي ترك زبان شوروي سابق را از بين برده و در عوض "انسان سوسياليست شوروي" را با هويت كاذب روسي بسازند، دوباره روي اين نظزيه پوچ سرمايه گذاري كرد. البته اين، شوينيسم سلطه گر روس بود كه در پشت پرده كومونيسم، با تحريف تاريخ ميخواست هويت و زبان روسي را بر تركهاي شوروي تحميل كند. و همچنين روسها را كه سرزمين هاي وسيعي را، از قفقاز، ولگا و شمال خزر در غرب گرفته تا سيبري و منچوري در شرق ( يعني سرزمين هاي تاريخي تركها ) كه روسها از قرن 16 به اينور اشغال كرده بودند، را بومي و بازماندگان ايشغوزها معرفي كنند.

يكي از طرفداران ديگر، نظريه پوچ هندواروپايي بودن ايشغوزها، گيريشمن ( كسي كه يكي از مهره هاي اصلي سازندگان تاريخ كلا جعلي فارس ها ميباشد ) كه در كتاب "تاريخ ايران از آغاز تا اسلام" در ص 97، بدون ارائه هيچ مدركي، ايشغوزها را آريائي مي نامد. البته گيريشمن در مقدمه اصل كتاب، كه به زبان انگليسي ميباشد، اعتراف كرده است كه كتاب را به سفارش مركز ايرانشناسي وزارت خارجه انگليس نوشته است و بدين صورت از خود سلب مسئوليت كرده است.

مهمترين دليل كساني كه سعي در هندواروپايي قلمداد كردن ايشغوز دارند، اين است كه كلمه "ايش پاكا، ايس پاكا" كلمه اي هندواروپايي و متداول در زبان روسي است، ولي "دياكونوف" در ص 532 تاريخ ماد مينويسد " كلمه روسي "ساباكا" به معني "سگ" يك كلمه اسلاوي نيست و از زبان تركي به داخل زبان روسي راه يافته است، درزبانهاي اسلاوي به سگ "kuti" گفته ميشود. ( منبع 3 )

طرفداران نظريه اول همچنين، بدون ارايه هيچ مدركي، آسياي مركزي را در حوالي هزاره اول ق . م مسكن هندواروپايي ها معرفي ميكنند ( البته لازم به ذكراست كه، تا به امروز جاهاي مختلفي از طرف غربيان وطن احتمالي اصيل هندواروپايي ها معرفي شده است. اسكانديناوي، آسياي ميانه، شمال آفريقا، سيبري و ... و هيچ مدرك تاريخي بر هيچكام را ندارند ) و ادعا ميكنند كه ايشغوزها شاخه اي از آنها بودند كه بعدأ به سوي آذربايجان كوچ كردند. ولي اينها از جواب دادن به اين سوال ساده كه: آسياي مركزي كه به گواه هزاران سند تاريخي، به عنوان زادگاه اصيل خلقهاي آلتائي مورد تأييد ميباشد و در طول تاريخ اقوام آلتايي سومري، ايلامي، قوتتي اوغوز و ... روانه سرزمين هاي ديگر كرده، چطور يكدفعه خالي از آنها شده؟ مگر امكان دارد كه اقوام ترك - آلتائي ساكن آنجا بدون جنگي، براحتي وطن اصيل خود را، كه هزاران سال حفظ كرده بودند، تحويل اقوام تازه وارد بدوي بدهند و خود به شرق فرار كنند؟ چون در تاريخ نيز هيچ نشانه اي از ورود اقوام جديد به آسياي مركزي و يا وقوع جنگي در آنجا در حوالي قرن دهم ق . م وجود ندارد.

علت لجبازي و امتناع آن عده از تاريخدانان روسي وابسته به دولت روسيه، همچون اورانسكي از قبول حقايق و اسناد كاملا واضح و اثبات شده در باره ايشغوز ها، فقط بخاطر حفظ منافع سياسي روسها در قسمتهاي آسيايي روسيه ميباشد.

لازم به ذكر است كه پان فارسها هم كه سعي ميكنند، ايشغوزها را آريايي نشان بدهند، در نوشته هاي پوچشان به نوشتجات اورانسكي روس و گيريشمن استناد ميكنند، و اين در حالي است كه خود اورانسكي و گيريشمن نتوانسته اند حتي يك دليل قابل قبول مبني بر هندو اروپايي بودن ايشغوز ها، ارايه بدهدند.

نوشته هاي "اورانسكي" ضد و نقيض و فاقد مدرك تاريخي و علمي ميباشد و نوشته هاي گيريشمن بيشتر به يك افسانه شبيه است تا تاريخنويسي. براي روشن شدن بعد سياسي اين مسئله، به يك مورد اشاره ميكنم. دولت روسيه در 100 سال اخير با سازماندهي حساب شده اي ميليونها روس را در سرزمين هاي تاريخي تركها، از قازان و جلگه هاي اطراف ولگا گرفته تا دورترين نقاط شرقي سيبري، مسكون كرده است، و براي زدودن ماهيت اشغالگرانه و بيگانه بودن روسها در اين سرزمين ها، احتياج به فراهم كردن مشروعيت تاريخي داشت. لذا با اجير
كردن تعدادي تاريخنويس روسي، سعي در هندواروپايي نشان دادن ايشغوزها ( كه ازدرياچه بايكال تا شمال درياي سياه مسكون بودند ) كردند، تا بدينوسيله روسها را وارثين ايشغوزها و مالكين اين سرزمين ها معرفي كنند. روسها سالهاي درازي از تحقيق بيطرفانه بر روي اجساد پيدا شده ايشغوزها از كوههاي آلتاي، جلوگيري ميكردند ولي با از بين رفتن شوروي و استقلال كشورهاي ترك آسياي ميانه، اختلافات روسها با تركهاي قزاق، كه وارثين حقيقي ايشغوز ها ميباشند، شدت گرفت و قزاق ها خواستار برگرداندن اجساد موميايي شده اجدادشان به مكانهاي سابق آنها در كوههاي آلتاي شدند. در نهايت روسها مجبور شدند كه يكي از اسكلت ها را براي تعين هويت نژادي به آزمايشگاهي در سويس بفرستند، بعد از ماهها تحقيق بر روي آن اثبات شد كه اجساد پيدا شده در قبرهاي تاريخي ايشغوز ها از نژاد ترك - آلتايي ميباشند. بي بي سي در فيلمي يك ساعته كه در سال 2003 در تلويزيون سوئد نيز پخش شد، تمام پروسه اين تحقيقات را نشان داد و به پوچ بودن عقيده هندو اروپايي بودن ايشغوز ها اشاره كرد. بعدها روسها مجبور شدند كه اجساد را به قزاقستان بفرستند و در آنجا با احترام توسط فرزندانشان، تركهاي قزاق، دفن شدند.

در شوروي، بعد از نشر كتاب "مسايل زبان ها" ي استالين و فشار دولت، چرخش 180 درجه اي در تاريخنويسي بوجود آمد و خيلي از تاريخنويسان و محققين بزرگ، همچون "آكادمئك مار" بدليل حقيقت نويسي دچار خشم و مجازات استالين شدند. و فقط به تاريخنويسان اجير شده دولتي امكان فعاليت دادند و از آن زمان به بعد مادها و ايشغوزها را آريايي معرفي كردند. ( منبع 1 )

عده زيادي از تاريخدانان با استناد به هزاران آثار يافته شده از قبرهاي ايشغوز ها و نوشتجات قديمي يوناني، چيني، هندي، رومي و غيره، آلتائي بودن آنها را ثابت كرده اند و يافته هاي بعدي از پازيريك نظريه آنها را هر چه بيشتر تائيد كرده است. ( منبع 5 ص 26 )

"ايش غوز، ايچ غوز، ايچ اوغوز ها" اتحاديه طوايف بزرگ ترك بود كه از طوايف ساكاها، ماساژت ها و ... تشكيل شده بود.

يوناني ها آنها را "ايسكيت يا ايسكوت" ، و آشوري ها و بابلي ها " ايشغوز" و "هرودت" آنها را "ايسكيف" دارندگان كلاه نوك تيز مي ناميدند.

زبان ايشغوزها در منابع قديمي، زبان ايشغوزي ذكر شده است، چون در آن زمان هنوز اصطلاح "تركي" مطرح نشده بود و زبان اقوام مختلف ترك با اسم قبيله اي آنها مطرح مي شد.

سرگذشت "مه سكت ها" در عصر ما دليل زنده اي است مبني بر ترك بودن ايشغوزها. استالين گرجي در راستاي سياستهاي ترك ستيزي خود، عده اي از تركهاي گرجستان را كه"مه سكت، ماس كت" ناميده ميشوند، به ازبكستان تبعيد كرده بود. در زمان گورباچف، بعلت نارضايتي شان از شرايط در ازبكستان، خواستار عظيمت به سرزمين مادري خود، گرجستان، بودند ولي گرجستان اجازه برگشت به آنها نداد، و درعوض دولت آذربايجان آنها را كه بيش از 20000 نفر بودند، قبول كرد. تحقيقات انجام شده، نشان داده كه، آنها بازمانگاني از "ماساژت ها، ماساقت ها" هستند كه قرنها در گرجستان زندگي كرده و اسم قبيله اي و زبان اصيل خود را حفظ كرده اند. آنها به لهجه اي تركي كه نزديك به تركي آذري است، صحبت ميكنند. ( منبع 1 )

از ايشغوزها هزاران اثر تاريخي، لوازم زينتي مثل گوشواره، گردنبند از جنس طلا، ظروف و وسايل دكوري طلايي، زين اسب، پارچه، فرش و... پيدا شده است. اين آثار از قبرهاي ايشغوزها كه در گستره اي وسيع از آسياي ميانه تا شمال درياي سياه و آذربايجان پخش شده اند، پيدا شده است. مهمترين اين قبور در ارتفاعات شرقي كوههاي آلتايي قرار دارند و معروفترينشان قبرهاي موجود در "pazyryk" پازيريك در قزاقستان ميباشد. از "پازيريك" هزاران اشياء زينتي از جنس طلا و نقره، كه همراه اجساد بزرگان ايشغوز دفن شده بودند، پيدا شده است. از آنجا قديميترين قالي دنيا، كه شبيه قالي تركمني است، و قديميترين زين اسب دنيا پيدا شده است. ( منبع 1 )

از قبور ايشغوزها در "سقز" پايتخت شان در آذربايجان، نيز آثار كاملا شبيه آثار پيدا شده در "پازيريك" پيدا شده است. آثار ايشغوزي پيدا شده در "ساقيز، سقز" مربوط به سالهاي 668-681 ق . م ميباشد. ( منبع 4 )

طبق منابع تاريخي چيني، قبايل "hiung-hu"، تركهاي هون، به طور سيستماتيك به شهرهاي چيني حمله ميكردند و "Suan" امپراطور چين، براي خاتمه دادن به اين حملات، جنگهاي وسيعي را در سالهاي 781-827 ق . م بر عليه آنها شروع كرد و اين حملات باعث مهاجرتهاي وسيعي به طرف غرب شد. ايشغوز ها كه در سرزمينهاي شرقي خويشاوندان هوني خود زندگي ميكردند به سمت غرب، اطراف درياي سياه و قفقاز كوچ كردند. ( منبع 5 ص 39 )

منابع آشوري تائيد ميكنند كه ايشغوز ها در زمان حكومت سارگون ( 705-722 ق . م ) در اطراف درياچه اورميه و در بين اهالي ماننا - ماد ساكن شدند. ( منبع 1 )

در حوالي قرن ششم ق . م جوامع يوناني نشيني در سواحل شمالي درياي سياه وجود داشتند و در شمال آنها تركان كيمر ساكن بوده و به كشاورزي مشغول بودند و يونانيان به آنها " georger" يعني زارعين ميگفتند. در آغاز قرن 6 ق . م ايشغوز ها سرزمين هاي كيمر ها را اشغال و با يونانيان همسايه شدند.


اسناد يوناني نشان ميدهد كه، يوناني ها تماس و ارتباط نزديكي با ايشغوزها داشتند و حتي 700 نفر از آنها را، كه در تيراندازي شهره آن زمان بودند، براي حفظ امنيت آتن به خدمت گرفته بودند. يكي از دانشمندان ايشغوزي ساكن قفقاز به نام "Anacharsis" در سال 594 ق . م براي ديداري از آتن، بدانجا سفر كرد و در آنجا با "Solon" قانونگذار معروف يونان دوست شد.

"seneca" نويسنده و فيلسوف رومي ( 100 ب . م ) نيز به او اشاره كرده است. منابع يوناني، كشف "باد دم" و "لنگر قايق" را به "Anacharsis" نسبت ميدهند. ( منبع 5 ص 79 )

"Hlpokrates" پزشك يوناني ( 460 ق . م ) كه به جاهاي زيادي سفر كرده بود، تنها كسي است كه راجع به نژاد و قيافه ايشغوز ها نوشته است، و از توصيفات او، كه خود شخصأ آنها را ديده بود، معلوم ميشود كه آنها قيافه آلتائئ - مغولي داشتند. او در كتاب "در باره سرزمين ها، آبها و هوا" مينويسد كه ايسكيتها قسمتهايي از بدنشان را ميسوزاندند تا اعصاب را قوي كرده و بهتر بتوانند تيراندازي كنند. ( منبع 5 ص 93 ) سرخپوستان كاليفرنيا نيز عين اين عمل را براي بهتر تيراندازي كردن، انجام ميدادند. لازم به ذكر است كه سرخپوستان جزو اقوام آلتايي بشمار ميروند.

"قوتشميد" تاريخدان مشهور، از رهبر ساكاها در آسياي ميانه كه هنگام حمله اسكندر، در شرق رود جيهون با او جنگيدند، با نام "كارتاس" Kartas، ياد ميكند كه همان كلمه تركي " قارداش، كارداش" ميباشد كه بدليل نبودن حرف "ش" در زبان يوناني " كارتاس" نوشته شده است. ( رئيس نيا، جلد 1، ص 259 )

ديگر اسامي رهبران ايشغوزها نيز كاملا تركي ميباشد: بوقاتاي، آلپاقاي، مادييا و ... ( سلطنت اغوز، ص 34 )

"مئناندر" تاريخدان بيزانسي در عصر 6 ميلادي مينويسد: در قديم تركها را "ساكا" ميناميدند. "تاريخ آذربايجان، ص 17، محمود اسماعيل""استرابون" (63 ق . م - 19 ب . م )، تاريخنويس و جغرافيدان يوناني كه در شمال درياي سياه زندگي ميكرد در باره ايشغوزها اطلاعات زيادي داده است. او از طوايف ايشغوز ساكاها و ماساقت ها را نام برده و راجع به مسكن آنها مينويسد كه آنها از شمال درياي سياه تا شمال هند مسكون هستند. او مينويسد كه گروهي از ايشغوزها كشاورزي و گروهي دامداري ميكنند، وي همچنين به وجود معادن زياد طلا در قفقاز كه ايشغوزها از آنها طلا استخراج ميكردند اشاره كرده است. ( ص 90-91 bok XI 211)

هرودت در باره زنان "آمازون"، زنهاي طوايف ماساژت، مينويسد: آمازون ها زنهايي جنگجو با دليري و شجاعت مردانه هستند و طبق سنت آنها، زن آمازوني تا زماني كه سر دشمني را نبريده، حق ازدواج كردن ندارد. ( منبع 5 )

ايشغوزها نيزهمچون ديگر خلقهاي ترك - آلتائي، به نيروها و پديده هاي طبيعي ( شامانيسم ) عقيده داشتند.

از ايشغوز شناسان مشهور و بيطرف، "Rost0vtsev" در روسيه؛ "Mlnns" و "Geza Nagy" در انگليس، بعد از تحقيقات علمي زياد بر روي آثار پيدا شده در "پازيريك" به اين نتيجه رسيدند كه، ايشغوز ها يك خلق آلتايي بودند.خود "Rost0vtsev" كسي است كه مسئوليت كاوشگري در "پازيريك" را به عهده داشت. ص 38 اجساد پيدا شده در قبر شماره 2 پازيرك كه سالم تر از اجساد ديگر مانده اند، قيافه كاملا مغولي دارند. ( منبع 5 ص 38 )

"سارمات ها" كه اجداد تركمن ها ميباشند و خويشاوندي نزديكي با ايشغوز ها داشتند، در حوالي 346 ق . م حاكميت سرزمينهاي ايشغوزها را بدست گرفتند. "هرودت"، سارمات ها را فرزندان ايشغوزها معرفي ميكند. ( منبع 5 )

عده اي از ايشغوز ها كه در شرق خزر، تركمنستان امروزي، ساكن بودند، بتدريج با ديگر اقوام آلتايي قاطي شده و بعدها تركهاي "بارد، پارت" را تشكيل دادند. ( منبع 5 ص 45 )

عده اي هم كه در اروپا در اطراف دانوب و شمال مقدونيه بودند بارها با فيليپ دوم پدر اسكندر كبير جنگ كردند. ( منبع 5 ص 45 )

منابع آشوري و يوناني نشانگر آن است كه، ايشغوزها در هنگام جنگ دم اسبهايشان را گره ميزدند. ( منبع 5 ص 70 ) ما ميدانيم كه اين رسم فقط در بين اقوام ترك رايج بوده است، مثلا، بنا به منابع بيزانسي، درجنگ تاريخساز "ملازگرد" تركان دلير سلجوق قبل از حمله شجاعانه شان دم اسبها را گره زدند. تركان سلجوق ( تركان اغوز ) فرزندان همان ايشغوزها بودند.

جواهر لعل نهرو دانشمند گرانقدر و اولين نخست وزير هند، انساني مبارز و حقيقت جوي بود و هنوز هم مورد احترام جهانيان ميباشند. البته كه همچون انساني نميتواند، مثل برادران ايراني پان فارسش، به بيماري برتري طلبي و شوينيسم آريايي دچار باشد. لذا ايشان در كتاب "تاريخ تمدن جهان" بدور ازعقده هاي آرياگري و كاملا بيطرفانه، اطلاعات دقيقي را در باره ايشغوزها ارائه ميدهد:
در اوايل 600 ق . م قبايل ترك اسكيتها و ساكاها كه به وسيله كوشان ها از آسياي مركزي رانده شده بودند، در شمال هند جايگزين شده و حكومتهاي مختلفي را در آنجا تاسيس كردند. قصد تركهاي ايسكيت چپاول و تاراج نبود، بلكه به سرزمينهاي جديد براي سكونت احتياج داشتند. ( ص 166 )

كوشان ها، اقوام ترك - مغول بودند كه در حوالي 100 ق . م به هند حمله كرده و يك امپراتوري بزرگي را بنا نهادند كه تا 300 سال دوام داشت. اين همزمان با حكومت هم نژادان آنها، " پارتها، باردها" در ايران بود. اولين پايتخت كوشان ها كابل و بعد پيشاور بود، مجسمه هاي بزرگ بودا يادگار آنها ميباشد، هزاره ها در افغانستان امروزي بازماندگان آنها ميباشند.

در سال 308 ميلادي "سامودرا گوپتاي" هندي، سلسله هندي "گوپتا" را در هند ايجاد كرد و اين سلسله شروع به پاكسازي آثار تركها و مغولها در هند كرد. و جان تازه اي به فرهنگ هندي دادند. اين سلسه همزمان با سلسله ساسانيان در ايران بود. ( جلد اول، ص 167 توجه كنيد كه با آنها همزمان هم نژادان آنان در ايران، ساسانيان نيز آثار تركهاي بارد را از بين بردند، تمدن كشي خصلت قومي آريايي ها ميباشد. تاكيد از من)

سلسله "گوپتا" به زور اقوام ترك - مغول را از هند بيرون كردند و مناطق پنجاب و كاتياواد را كه بيش از هزار سال در دست تركها بودند، آزاد كردند. اين سلسله هندي بعد از 200 سال، در اواخر 500 ميلادي بدست تركهاي هون برچيده شد. ( ص 167 )
قبايل ترك كه در شمال هند ساكن شدند، مذهب بودايي داشتند، آنها در مدت نزديك به هزار سال در آنجا حكومت كردند و قسمتهاي شمال هند شديدأ تحت تأثير فرهنگهاي ترك - مغول شد و زباني هم كه امروزه در آنجا رايج است تركيبي است از تركي - مغولي و هندي، ولي در جنوب فرهنگ آريايي كمتر تحت تأثير قرار گرفت. ( ص 174 )

تركهاي ساكا و ايسكيت در شمال هند به مرور زمان جزوي از مردم هند شدند و ما مردم شمالي هند به همان اندازه كه از اولاد آريايي ها هستيم، به همانقدر نيز اولاد آن اقوام هستيم، مخصوصا مردم دلير و خوش سيماي "راجيپوت" و اهالي جسور و پرطاقت "كاتياواد" از اولاد مستقيم آن اقوام هستند. ( ص 175 )

در جنگ تركهاي پارت با روميان، مغولها نيز آنها را ياري ميكردند. ( ص 168 جلد 1 ، تاريخ تمدن جهان )

در منابع تاريخي، ايشغوز ها، با نام "ساكاها" نيز ناميده شده اند، ولي در حقيقت ساكاها، يكي از 20 ايل تشكيل دهنده، اتحاديه ايشغوزها بودند. هر يك از ايل هاي بيستگانه ايشغوز، اسامي خود را داشتند، مثلا ماساقتها يا ماساژتها، ساكاها و ... و در بين آنها ايلي به اسم ايشغوز وجود نداشت ( منبع 1 ص 481 )، امروزه نيز ايل بزرگ "قشقايي" از قبايل زيادي با اسمهاي مستقل تشكيل شده است ولي هيچ قبيله اي به اسم قشقايي در بين آنها نيست.

ساكا نيز يك كلمه كاملا تركي ميباشد و در "ديوان لغات الترك" كه در هزار سال پيش نوشته شده است، اينطور آمده:

ساك: ساق ،يعني "كاردان"، "زيرك" ۸( منبع 8 جلد 1 ص 333 )
ساكا: "داغ ياماجي"، ( منبع 8 جلد 3 ص 226 )

با توجه به مقام بالا و تقدس گونه "كوه" در ميتولوژي تركان، معني دوم آن كلمه در باره "ساكاها" بيشتر صدق ميكند.

نظامي گنجوي، شاعر بزرگ آذربايجان، كه "اسكندرنامه" را بر اساس اطلاعات دقيقش از تاريخ و منابع يوناني نوشته است، در بيتي از زبان اسكندر به وجود تركان از غرب خزر تا مرز چين، چه خوب اشاره كرده است:

"ز كوه خزر تا به درياي چين........ همه ترك بر ترك بينم زمين" ( منبع 1 )

در كتاب "ده ده قورقود" كه در حوالي قرن 11 ميلادي نوشته شده ولي داستانهاي آن مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد ميباشد، نيز به ايشغوزها اشاره شده و آنها را به دو گروه، ايچ اغوز و ديش اغوز، تقسيم كرده است.

ايچ اغوز= ايش اغوز.... درزبان تركي در خيلي از كلمات ، حرف "چ" در زبان گفتاري به حرف"ش" تغيير مي يابد؛ مثلا: "اوچ = اوش"، "قاچ = قاش" و كلمه "ايچ اوغوز، ايچ غوز" نيز با تبعيت از اين قاعده به "ايش اوغوز،ايش غوز" تغيير يافته است.

كلمه "اغوز" نيز در منابع تاريخي بصورت "غز"، "غوز" و "اغوز" آمده است. در كل ميتوان با اطمينان گفت كه، كلمه ايشغوز، كلمه اي كاملأ تركي و از دو كلمه "ايش"و "غوز" تشكيل شده است و هيچ ربطي به اقوام هندواروپايي ندارد.

كلمه "ايش پاكا" يا "ايس پاكا"، اسم اولين شاه ايشغوزها نيز يك كلمه ثابت شده تركي است. در زبان تركي اغوز ، كارلوق و قبچاق به سگ "كوپك" و به سگ شكاري" ايس پاك" و " ايزباك" ميگويند و اين كلمه هنوز هم در بين تركان "باشقيرد" "قاراچاي"و "قاراقالپاق" بعنوان اسم مرد رايج است. ( منبع 1 ص 475 )

اسامي بزرگان و رهبران ديگر ايشغوز ها: بوقاتاي، اوكاتاي، آلپاتاي،... همه ريشه و معناي تركي قديم را دارند. ( منبع 1 )

اعتماد السلطنه، مشهورترين تاريخدان ايران كه به هفت زبان تسلط داشت، در 150 سال قبل، بعد از شرحيات مفصل در باره ايشغوز ها نوشته است: ايسكيتها يا ساكاها، طايفه اي بزرگ از تورانيان ( تركها) بودند. ( منبع 10 ص 44-55 )

"آ . ن . بئرنشتام" درباره ريشه تركها مينويسد: ريشه خلق هاي ترك را در هون ها و اگر عقبتر هم برويم در ايسكيت ها ميبينيم. ( تاريخ آذربايجان ص 17 )

ايشغوزشناس معروف "ي . و . ديانكوف": وقتي كه صحبت از ماساژت ها، ماساقت ها، ميشود، منظور تركها ميباشند. ( منبع 1 )

"ف . ق . هيشچئنكو" عالم روسي كه كتاب تاريخ هرودت را به زبان روسي ترجمه كرده است، در باره كلمه "ايسكيت" نوشته است : تصويري را كه هرودت از تيپ و خصوصيات فيزيكي " ايسكيف ها، ايشغوزها، ارايه ميدهد، كاملأبا تيپ تركها صدق ميكند. ( منبع 1 )

در ترجمه انگليسي كتاب "تاريخ هرودت" كه توسط "سئيس" انجام شده، در باره ايشغوزها آمده است: ايسكيفهاي هرودت، همان نژاد ترك - تاتار است. ( منبع 1 )

پايان حكومت ايشغوزها در آذربايجان جنوبي: به نوشته "هرودت"، " كياكسار" شاه مادها در سال 625 ق . م "مادييا" شاه ايشغوزها و ديگر بزرگان آنها را به جشني بزرگ دعوت و بعد از مست كردن آنها دستور داد همه را بكشند. و بدينوسيله به حكومت 28 ساله (625-653 ق . م ) آنها درجنوب ارس خاتمه داده شد. ولي حكومت ايشغوزها در شمال ارس قرنها ادامه داشت و سر كوروش متجاوز و خونخوار را، رهبر همين ايشغوزها، تومريس خاتون، نوه مادييا، در شمال ارس از تنش جدا كرد. ايشغوزهاي شمال ارس بعدها با ديگر اقوام ترك در آنجا قاطي شده و خلق آلبان را آفريدند. ايشغوزهايي كه در آسياي ميانه مانده بودند، بعدها نقش مهمي را در ايجاد امپراطوريهاي جهاني هونها و گؤك تركها داشتند. البته جمع كثيري از ايشغوزها نيز در آذربايجان جنوبي مانده و با اقوام باستاني آنجا قاطي شده و در تكامل ملت امروزي آذربايجان و زبان آنها تأثير زيادي گذاشتند. ( منبع 1 )


منابع :

1- تاريخ قديم تركان ايران،جلد 1 پروفسور دكتر "م .ت. زهتابي"
2- آذربايجان در سير تاريخ ايران، از آغاز تا اسلام، دكتر رحيم رئيس نيا
3- تاريخ ماد، "ا . م . دياكونوف"، ترجمه ك. كشاورز
4- ايران از آغاز تا اسلام ، گيريشمن، ترجمه معين، 1355 تهران.
5- the scythians, tamara talbot rice,
6- " سلطنت اغوز"،آلتاي ممدوف، چاپ باكو
7- " تاريخ آذربايجان، ، محمود اسماعيل، چاپ باكو
8- ديوان لغات الترك، محمود كاشغري،
9- جواهرلعل نهرو، تاريخ تمدن جهان
10- تطبيق لغات جغرافيايي، اعتمادالسلطنه


یازار : ائشيلداق پنجشنبه 7 اردیبهشت 1391 | باخیش لار (0)

من مسعود اوردان بوردان بيلنلري و اورگه شن لري بورا يغيرام

اؤلسم سنين قاپيندا قازارلار مزاريمي

اي صوبح آچيل دوباره گؤروم نازلي ياريمي
حظ ائيليرم گؤرنده من اول با ويقاريمي
بيلمم كي قارا گؤزلري نين وار نه حيكمتي
الدن آلير توانيمي ، صبر و قراريمي
دوزدوم سه لايه تخته يه رنگ و قلملري
ترسيم ائدم اورك ده كي نقش و نيگاريمي
اوّل قارا گؤزون گتيرم تابلو اوستونه
زولفون چكنده يادا سالام روزگاريمي
آهو باخيشلي گؤزلرينين حالتين چكم
بير يول تؤكم بوم اوستونه دار و نداريمي
طراح ليغيندا هر نه گوجوم وار نشان وئرم
مبهوت ائدم ايشيمده من اؤز اوستا كاريمي
ماني دوروب اليمدن اؤپوب آفرين دييه
صورت چكنلر ائيله يه تحسين چيخاريمي
كؤنلوم سئوير كي منبع ايلهاميم اولان منه
سندن توان آليب يارادام شاهكاريمي
گر اؤلكه ميزده بيلسه له من عاشيقم سنه
اؤلسم ، سنين قاپيندا قازارلار مزاريمي
جنتده خاليقيم دئسه بو حوريلر بو سن
گؤرسم قويوبلار اؤز اليمه ايختياريمي
آلسا خبر گول اوزلولرين هانسين ايستي سن
آغلار گؤزيله من دييه جم اؤز نيگاريمي

آنا یارپاق

آرشیو

ایلگی

آختاریش

بؤلوم لر

يامجيكلار(اس ام اس لر) (4)

ساتاشما (7)

سسلي ناغيل (1)

آنا ديليميز حقينده مقاله لر (6)

آزربايجان حاقيندا بير نچه سويسل(شعر) (1)

آتالار سوزو (8)

تورك اديبلر و شاعرلر ليستي (2)

آذربايجانئن دولانمالي يرلرئن تاني (0)

سويسل پنلي(شعر تابلوسي) (1)

عاشيق اولموشلار (2)

تاريخ آذربايجان (10)

آموزش تركي (7)

تورك يا ترك، تورك يا آذري (1)

واژگان تركي (5)

اوردان بوردان (1)

ترانه هاي ماندگار (2)

سرگي(نمايشگاه فروشگاه شانلي) (0)

شعر (سویسل) (1)

یولداش لار

İran'da Dəyişdirilən Türkçə Yer Adları ایراندا ده ییشدیریلن تورکچه یئر آدلاری

Qoşaçaydan Yüksək Səs

TDRFRQZ

تهران هاراي: نسلكشي و جنايت توسط ارامنه يا تركان،كدام يك؟

هاميا خبر وئرين.

سولئيمان روستم

سات مارام ســـــــني* *تــــــــوركــــ **

خوي هاراي: شعر و داستان تركي

ماكولو هاراي - تاريخ تركان

SöySəl Evi--- خانه شعر تركي

قاراداغ کیتابخاناسی

تركي بير چشمه ايسه، من اوني دريا ائله ديم

رسول رضا

ايران ترك: نام آوران جهان ترك

هفته نامه اينترنتي, دنيز

گئچرم من گئچرم هر نه واريمنان گئچرم اما من توركو ديل اوسته باش بدنن بيچرم

altay urmulu

سون یازیلار

راهنماي وبلاگ

جاوید قالاجاق دیر

ما به گربه «پيشيك» مي گوييم !

سيز نئجه بير اينسانسيز؟ (شخصيت تئستي)

ساراينان آيدئن (خان جوبان)

آيريليق

ليست

واژگان-4

واژگان-3

واژگان-2

واژگان-1

واژگان تركي

گولمه جه

آنا ديلي نه دن آنا ديلي آدلانير؟

دوروم - يرالما - صه ده قه !!!

آرشيو

فروردين 1391

آذر 1394

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

ارديبهشت 1391

 

باغلانتی لار

سایغاج

ایندی بلاق دا :
بو گونون گؤروشو :
دونه نین گؤروشو :
بو آیین گؤروشو :
بوتون گؤروش لر :
یازی لار :
باخیش لار :
یئنیله مه چاغی :

ایمکان لار

RSS 2.0

صدف و مروارید عشق دستگاه بافت مو بند انداز برقی بانوان چای ساز و قهوه جوش دستگاه ترک سیگار